شعر برازجان
برازجان من ای جان! برترازجان است
صفای مردمش از نـور ایمــــــان است
هوایش گـرم از خون دلیــــــران است
دلـم از شوق او در بند و زنــدان است
زمیـنش سبز و حاصلخیز بـاران است
همه جاسبزیست و باغ و بستان است
بهارینـه هوایش در زمســــــــتان است
بهـار با صفـــایش چون گلسـتان است
کنــار هرگلــــی بلبـل غزلـــخوان است
صدای کبــک هایش در کُهســتان است
زمینش ممــلو از سنبل و ریحـان است
شمیمش در بهـاران مایـه ی جان است
سـرای کاروانـش کاخ سلطــــــان است
و عزم مردمش چون پتک و سندانست
چنین شهری که بهـرم بهترازجـان است
بـدان کـه شهر من، شهر برازجـان است
شاعر: محمدشمسی پور